گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 45 ]...



ص : 135
( وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعِینَ ( 45
بعد از آن امر فرماید به استعانت جستن به صبر و صلاة که:
وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ: و طلب یاري نمائید در حوائج و مهمات دنیا و آخرت به صبر در ناملایمات در اداي تکلیفات، از اتیان
واجبات و ترك محرّمات، و همچنین به نماز که اشرف عبادات و اعظم قربات است. و از ائمه هدي علیهم السّلام مروي است که
مراد به صبر در این آیه
صفحه 91 از 303
__________________________________________________
1) بحار الانوار، جلد 71 ، صفحه 7، حدیث 8 (با اندکی تفاوت). )
. 2) تفسیر نور الثقلین، جلد اوّل، صفحه 63 ، حدیث 170 )
ص: 136
شریفه روزه میباشد.
تنبیه: در این آیه شریفه آگاه فرماید مؤمنین را به دو وسیله عظیم عبادي روزه و نماز.
اما روزه: موجب ارتقاء است از حضیض حظوظ نفس بهیمه، به اوج تشبه به ملائکه روحانیه، بلکه سبب اتصاف به صفات الهیه
باشد. و لذا متضمن است صفات بسیاري را از کسر شهوت و تصفیه نفس از اخلاق رذیله حرص و حسد و کبر و کینه و غیر آن و
اطلاع از حال بینوایان.
اما نماز: افضل قربات و اکمل طاعات، و عبادت قلبی و قالبی و وجودي و عدمی و جامع عبادات نفسیه و بدنیه است، از طهارت و
ستر و اظهار خضوع به جوارح و توجه به درگاه خالق و محاربه با شیطان و مناجات با قاضی الحاجات و کفایت مهمّات و دفع
ملمّات باشد.
عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود: ما یمنع احدکم اذا دخل علیه غمّ من عموم الدّنیا ان یتوضّأ ثمّ یدخل
.«1» « و استعینوا بالصّبر و الصّلوة » مسجده فیرکع رکعتین فیدعوا اللّه فیها؟ اما سمعت اللّه یقول
یعنی: چه منع کند یکی از شما را هرگاه غمی از غمهاي دنیا بر او وارد شود، وضو بسازد و داخل مسجد خود شده دو رکعت نماز
وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی .« استعانت جوئید به صبر و صلاة » : بجاي آرد و دعا نماید تا خدا رفع غم او فرماید؟ آیا نشنیدي که خدا فرمود
الْخاشِعِینَ: و به درستی که استعانت به صبر و صلاة هر آینه بزرگ و دشوار و سنگین است بر اشخاص، مگر بر متواضعان و فروتنان
از ترس خدا و انس گرفتگان به طاعت. و آنها مؤمنانند که نفسهاي ایشان به پرستش الهی و اوامر و نواهی سبحانی معتاد شده، با
وجود بر این در مقابل ریاضات نفس کشیده عطیات و افاضات از جانب واهب العطیات به ایشان رسیده و میرسد.
تحقیق: فرق میان خضوع و خشوع آنست که خشوع در بدن و چشم و
__________________________________________________
. 1) تفسیر عیاشی، جلد اوّل، صفحه 43 ، حدیث 39 )
ص: 137
صوت است، و لکن خضوع در بدن است. چنانچه روایت شده که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردي را دید در نماز با
اگر خاشع بود قلب او، هر آینه خاشع بود جوارحش. این حدیث .«1» ریش خود بازي میکند، فرمود: لو خشع قلبه لخشعت جوارحه
دلالت دارد بر اینکه خشوع در نماز در قلب و جوارح است. اما در قلب، اعراض از ماسواي حضرت احدیت و توجه تام به درگاه
معبود به حق است. و اما خشوع به جوارح، پوشیدن چشم و ترك التفات و فعل عبث باشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 46 ]... ص : 137
( الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ ( 46
بعد از آن وصف خاشعین را فرماید:
الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ: خاشعین کسانیند که یقین دارند به درستی که ایشان ملاقات کنندهاند ثواب و وعدههاي پروردگار
خود را.
صفحه 92 از 303
در این آیه شریفه به معنی یقین میباشد. « ظنّ » : علی بن ابراهیم قمی فرماید
تفسیر برهان از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام، در این آیه شریفه فرمود: یقین دارند به درستی که ایشان مبعوث میشوند و
.«2» محشور گردند و محاسبه شوند و جزا داده شوند به ثواب و عقاب
وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ: و به درستی که ایشان یقین دارند که به سوي رحمت پروردگار خود بازگشت کنندگانند، به جهت پاداش
طاعات و عبادات خود.
در کافی از حضرت رضا علیه السّلام مروي است که فرمود: الایمان
__________________________________________________
. 1) جامع احادیث الشیعه، جلد 5 باب 4 صفحه 47 حدیث 67 )
2) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 95 ، حدیث هشتم. )
ص: 138
.«1» فوق الاسلام بدرجۀ و التّقوي فوق الایمان بدرجۀ و الیقین فوق التّقوي بدرجۀ
یعنی: ایمان فوق اسلام است به درجهاي، و تقوي فوق ایمان است به درجهاي، و یقین فوق تقوي باشد به درجهاي.
تبصره: از آیه شریفه و احادیث وارده استفاده میشود که یقین اقوي مرتبه تقوي و ایمان و اسلام است. بنابراین اگر چنانچه یقین
حقیقی و اعتقاد قلبی به قیامت و احوال آن از محاسبه و مؤاخذه و پاداش اعمال باشد، هر آینه از این اعتقاد منبعث شود خوفی در
قلب، که مانند خون دوران نماید در تمام اعضاء و جوارح، بمرتبهاي که آثارش ظاهر و هویدا شود، و لذا خاشعون را وصف فرموده
به کسانی که یقین دارند به قیامت و ملاقات ثواب و عقاب و جزاي اعمال.
[سوره البقرة ( 2): آیه 47 ]... ص : 138
( یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ ( 47
بعد از آن به جهت تأکید، امر به یادآوري نعمتهاي خود فرماید که:
یا بَنِی إِسْرائِیلَ: اي فرزندان یعقوب، اسرائیل! اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ: یاد بیاورید نعمتهاي مرا که انعام فرمودم بر شما، وَ
أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ: و به درستی که من فضیلت دادم شما را بر عالمیان. مراد آنست که فضیلت دادم اجداد شما را بر عالمیان
به توفیق علم و ایمان و عمل صالح و آنها را انبیاء و ملوك عادل گردانیدم. و این تفضیل اختصاص دارد به عالمیان زمان خودشان،
نه مطلقا زیرا به اجماع امت، پیغمبر ما حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم افضل از تمام انبیاء، و امّت آن حضرت هم افضل و
اشرف از تمام امم میباشند. به دلیل
__________________________________________________
1) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، جلد 2 صفحه 51 حدیث دوّم. )
ص: 139
یا مراد تفضیل ایشان است به نزول منّ و سلوي و نجات آن از غرق، و هلاك .«1» ( آیه شریفه: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ (الخ
فرعون و فرعونیان.
تبصره: آیه شریفه تکرار نیست، بلکه در آیه سابقه امر به تذکر نعمت به طریق اجمال و در این آیه به طور تفصیل است. یا آنکه در
اول تذکّر نعمت است برایشان، و در ثانی تذکّر نعمت بر پدران آنها باشد. یا تکرار تذکّر نعمت براي تأکید، و تذکّر تفضیلی که آن
اجلّ نعم است خصوصا، و ربط به وعید شدید، جهت تهدید و ترساندن آن کسی است که غافل شود و به حقوق آن اخلال نماید.
صفحه 93 از 303
[سوره البقرة ( 2): آیه 48 ]... ص : 139
( وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَۀٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ( 48
بعد از آن به جهت تهدید در کفران نعمتهاي سبحانی بیان فرماید که:
وَ اتَّقُوا یَوْماً: و بترسید و بیاندیشید از عذاب و حساب روزي که:
لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً: در آن روز بینیاز نکند و کفایت ننماید. و ادا و حق گذاري نتواند کرد هیچ نفس مؤمن از نفس کافر
اندك چیزي را، از حقوق مردمان که در ذمه او باشد. یا کفایت نکند هیچ شخصی از هیچکس چیزي را از عذاب، که اگر چنانچه
هزار نفس مؤمن اتفاق کنند که یک نفس کافره را از عذاب الهی برهانند و خلاص کنند، ممکن و میسر نخواهد شد.
وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَ فاعَۀٌ: و قبول نشود از براي شخص عاصی شفاعتی بر فرض اینکه شافعی باشد. وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ: و گرفته نشود
از آن نفس کافره فدیه، که عوض خود بدهد براي تحمل عذاب در دفع عقاب از او. یا
__________________________________________________
. 1) سوره آل عمران، آیه 110 )
ص: 140
آنکه اگر شافعی شفاعت کافر نماید، یا فدیه دهد براي او، هر آینه از او قبول نکنند. وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ: و نباشند ایشان در آن روز که
یاري داده شوند یعنی در دفع عذاب، هیچ کس نصرت ایشان ننماید. مراد آیه شریفه نفی دفع عذاب است از کافر به تمام جهات،
یعنی هیچکس نتواند عذاب را دفع کند از کافر، به هیچ وجهی از وجوه محتمله، زیرا وجوه دافعه عذاب از چهار قسم خارج نیست:
یا بر سبیل قهر و نصرت باشد، یا مجّانا، و یا شفاعت، و یا فدیه و آیه شریفه شامل تمام اقسام مذکوره میباشد. حاصل آنکه کفّار به
هیچ وجه از عذاب خلاصی نخواهند داشت.
استدلال کردهاند به این آیه شریفه بر نفی شفاعت از اهل کبائر. « معتزله » : تبصره
جواب فرمودهاند: آیه شریفه مخصوص کفار باشد. و مؤیّد این است که خطاب به کفار و نزول آیه بر ردّ قول آنها است، « امامیه »
که میگفتند آباء ما که انبیاء هستند، شفعاي ما میباشند در روز جزا.
و نیز اجماع امت واقع شده در شفاعت حضرت پیغمبر و ائمه معصومین و مؤمنین.
و احادیث بسیار در این باب وارد شده، از جمله فرمود حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: من لم یؤمن بشفاعتی لا انا له اللّه
یعنی هر که ایمان نداشته باشد شفاعت مرا، پس نائل نفرماید او را خدا به شفاعت من. .«1» شفاعتی
یعنی ذخیره نمودم شفاعت خود را براي اهل معاصی کبیره از امّت من. .«2» و نیز فرمود: ادّ خرت شفاعتی لاهل الکبائر من امّتی
و نیز فرمود: انّی اشفع یوم القیمۀ فاشفّع فیشفع علیّ فیشفّع و یشفع اهل
__________________________________________________
.( 1) مسند الرّسول، جلد اوّل، صفحه 366 ، حدیث 4 (بنقل از بحار الانوار، جلد هشتم، صفحه 34 )
2) مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 104 (این حدیث با عبارات متفاوت در متون معتبر حدیثی شیعه و سنّی ثبت شده و طبرسی، )
صاحب تفسیر مجمع البیان، معتقد است که حدیث مورد قبول همه مسلمانان میباشد).
ص: 141
یعنی: به درستی که من شفاعت کنم .«1» بیتی فیشفّعون، و انّ ادنی المؤمنین شفاعۀ لیشفع فی اربعین من اخوانه کلّه قد استوجب النّار
روز قیامت و قبول شود شفاعت من، و علی علیه السّلام شفاعت کند پس قبول شود، و همچنین اهل بیت من شفاعت کنند و قبول
صفحه 94 از 303
شود به درستی که کمتر مؤمن که شفاعت کند، در حق چهل نفر از برادران او است که تمام مستحق آتش باشند.
پس مؤمن .«2» بنابراین اصل شفاعت مسلم باشد، منتها شفاعت در حق مرضیّ الدین است، زیرا فرموده: وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی
نباید مغرور شود به شفاعت و خود را از تدارك به عمل باز دارد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 49 ]... ص : 141
( وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ ( 49
بعد از آن تفصیل نعمت را میفرماید که:
وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ: و یاد بیاورید اي بنی اسرائیل! زمانی را که نجات دادیم و رها نمودیم شما را از آل فرعون. مرا اجداد
ایشان است، چون انعام به پدران تفضّل باشد در حق اولاد آنان و موجب افتخار آنان، یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ: زجر میکردند و
وادار مینمودند فرعونیان شما را به سختترین عذاب که اعمال شاقّه بود. چه بعضی را خدمه اصنام مقرّر و برخی را خادمان خود و
جمعی را به زراعت و گروهی را به حفاري و
__________________________________________________
. 1) مدرك پیشین، و نیز مناقب ابن شهر آشوب، جلد 2، صفحه 165 و بحار الانوار، جلد 8، صفحه 34 )
. 2) سوره انبیاء، آیه 28 )
ص: 142
کنّاسی و دستهاي بنائی و سنگ کشیدن براي بنا، و اشخاصی که توانائی نداشتند جزیه بر آنها مقرّر و سخت میگرفت به حدي که
اگر در روز آن را نمیداد، دست او را به گردنش غلّ نموده یک ماه او را حبس میکرد.
یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ: میکشتند پسران شما را، وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ: و باقی میگذاشتند دختران شما را. وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ:
و در این کشتن پسران و خدمت دختران، امتحان و آزمایشی بود شما را از جانب پروردگار شما، ابتلائی بزرگ و آزمایشی به
غایت با مشقت.
تبصره: شیخ طبرسی (رضوان اللّه علیه) فرماید: سبب قتل اطفال بنی اسرائیل آن بود که چون کفر و ظلم فرعون به نهایت رسید و
خداي تعالی خواست او را هلاك کند در خواب دید آتشی از طرف بیت المقدس شعله کشید، تمام خانههاي مصر و قبطیها را
سوزاند. فرعون ترسان و هراسان شد، سحره و کهنه را طلبید، خواب را به آنها گفت. گفتند: پسري از بنی اسرائیل متولّد شود که
هلاك تو و تبدیل دین تو به دست او باشد. پس فرعون امر کرد هر پسري از بنی اسرائیل متولد شود بکشند، و دختر را بگذارند.
چند سال متوالی پسران را کشتند، تا آنکه وبا حادث شد و اکثر آنها مردند، نزدیک شد که از مردان کسی باقی نماند. پس بعضی
از رءوسها قبطیها به فرعون گفتند به سبب وبا کبار سبطیها میمیرند و صغار آنها کشته میشوند، از آنها کسی باقی نماند تا خدمت
ما کند. فرعون گفت یک سال در میان بکشند، حضرت هارون در سالی متولّد شد که ذبح نمیکردند و حضرت موسی علیه السّلام
.«1» در سال ذبح بوجود آمد
تولد حضرت موسی علیه السّلام: فرعون به سبب شنیدن سخن علماي مصر که زوال ملک تو به دست کسی خواهد بود که از عمران
متولد شود، امر کرد به عمران که شب و روز باید نزد من باشی و یک ساعت غایب نشوي.
عمران امتثال امر فرعون نموده شب و روز نزد او بود، تا شبی فرعون در قصر
__________________________________________________
1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 106 (با اندکی اختلاف). [...] )
صفحه 95 از 303
ص: 143
به خواب رفته و عمران نیز خواب بوده یکمرتبه بیدار، و زنش را نزد خود دید.
متعجب شده پرسید: چگونه آمدي اینجا و حال آنکه تمام درها بسته و پاسبانها بیدارند؟ گفت: من خود اینجا نیامدهام، بلکه مرا
آوردهاند.
عمران دانست از جانب خداست. پس همان شب در قصر فرعون نطفه حضرت موسی علیه السّلام منعقد شد، چون اثر حمل ظاهر
گردید عمران خائف شد. مردم واقعه را به فرعون رسانیدند، تکذیب و به جهت احتیاط، خواصّ زنان را مأمور به تفحص نمود. حق
تعالی آن کودك را پشت مادر برد، چنانکه اثري ظاهر نشد. فرعون بر حرمت عمران بیفزود، تا آنکه حضرت موسی علیه السّلام
متولد و خبر منتشر شد. فرعون براي تجسّس فرستاد. مادر موسی، طفل را در تنور نهاده فرار کرد. خاله موسی بدون اطلاع آتش در
تنور نهاد براي نان. وقتی که گماشتگان فرعون رسیدند، شعله آتش به هوا میرفت، همه خانه را جستجو کردند، به سر تنور
رسیدند، آتش عظیمی از آن بیرون میآمد. فرعون را خبر دادند که غلط گفتهاند، خوشحال شد. بعد از رفتن آنها مادر موسی
خواهر را گفت: با طفل چه کردي؟ گفت: او را ندیدم. به فزع آمده به سر تنور آمده نگاه کرد. موسی را دید نشسته و آتش اطراف
او را احاطه نموده آسیبی نیافته، خرسند شد.
دانست که این از غرائب و عجائب قدرت الهی و در آن سرّي میباشد. پس او را گرفته و در پنهانی او را تربیت مینمود.
تبصره: وقوع این آثار عجیبه محقق سازد قدرت و حکمت و تدبیر و تقدیر ذات یگانه الهی را زیرا با آن سطوت فرعونی و جدّیت
نهائی نسبت به سد و منع از تولّد حضرت موسی علیه السّلام، خداي تعالی نشان داد قدرت باهره خود را، که در خانه او نطفه آن
حضرت منعقد، و بعد از آن هم در حفظ و حمایت خود، او را از شرّ اشرار محفوظ داشته تا تقدیر ازلی سبحانی ظهور یابد. و این
یکی از براهین توحید است. و لذا مردي از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال نمود: به چه چیز شناختی پروردگار خود را؟
فرمود: بفسخ العزائم و نقض الهمم، لمّا ان هممت حال بینی و بین همّی
ص: 144
یعنی شناختم خدا را به فسخ شدن قصدها و بهم خوردن همّتها زیرا .«1» و عزمت فخالفت القضاء عزمی، فعلمت انّ المدبّر غیري
چون همت نمودم حائل شد چیزي بین من و میان همت من، و چون قصد نمودم امري را، پس مخالف شد قضاء قصد مرا. دانستم
که مدبّر در اشیاء غیر من است و آن خداوند ربّ العالمین میباشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 50 ]... ص : 144
( وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ( 50
بعد از آن تذکر فرماید نعمت دیگر را که: وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ: و یاد بیاورید اي بنی اسرائیل! زمانی را که شکافتیم به جهت شما
را وقتی که از فرعون میگریختید، و دریا پیش شما و لشگر فرعون عقب شد تعاقب میکردند شما را فَأَنْجَیْناکُمْ: «2» دریاي قلزم
پس نجات دادیم شما را و برهانیدیم شما را از ضرر ایشان، وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ: و غرق ساختیم و به آب فرو بردیم فرعون و
لشگرش را، وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ: و حال آنکه شما نگاه میکردید به دریا چگونه شکافته میشد، یا مناظره مینمودید که چه سان
فرعونیان غرق میگشتند.
هلاك فرعونیان: در منهج- چون فرعون دعوي خدائی کرد و مدت چهار صد سال طغیانش از حد گذشت، و اتمام حجت بر او شد
خداوند تعالی (به موسی) وحی فرمود: مدت فرعون به سر آمد، وقت هلاك او و نجات بنی اسرائیل رسیده، امر کن تا حلی و زیور
آنان را گرفته بیرون روند. تمام بنی اسرائیل که سیصد و بیست هزار مرد جنگی بودند، غیر از سایرین در محل معین جمع و با
صفحه 96 از 303
حضرت موسی علیه السّلام حرکت نمودند.
__________________________________________________
1) توحید صدوق، صفحه 288 ، حدیث ششم. )
2) دریا و رود بزرگ را گویند. )
ص: 145
قدري راه که رفتند، سرگردان شدند، حضرت، پیرمردان را طلبید، علت را پرسید. گفتند: ما از پدران خود شنیدیم که حضرت
یوسف علیه السّلام وصیت نموده که چون بنی اسرائیل خواستند از شهر مصر بیرون روند، مرا با خود ببرند. پرسید قبر او کجاست؟
عاقبت پیرزنی گفت: میان رود نیل دفن شده، به سبب نزاعی که در میان آنها افتاد که هر طایفه میخواستند در محله آنها دفن شود،
عاقبت عقلا گفتند که وسط رود نیل دفن کنیم، تا آب از آن گذشته همه فیض بریم. خلاصه جسد را بیرون آورده در تابوتی از
سنگ مرمر نهاده حرکت دادند. و حق تعالی خواب را بر قبطیان مسلط نمود که از رفتن سبطیان بیخبر شدند، و روز هم به سبب
مردن اطفال آنان مشغول بودند تا غروب آفتاب که اطلاع یافتند. فرعون امر کرد لشگریان تماما جمع شوند و وقت بانگ خروس
حرکت کنند. اتفاقا هیچ خروسی در آن شب صدا ننمود تا روز روشن شد. هامان وزیر فرعون با سه هزار و نهصد نفر مقدمه لشگر
و خود با هفتاد هزار نفر خواص با لباس سیاه و بیرقهاي سیاه و اسبان سیاه حرکت کردند به تعاقب بنی اسرائیل، تا به کنار دریا
رسیدند. آب در نهایت طغیان بود. سبطیان نگاه کردند، فرعونیان را عقب خود دیدند. به درگاه خدا تضرع نمودند. وحی شد به
موسی عصا به دریا بزن. به قدرت کامله الهی دوازده راه خشک به عدد اسباط بنی یعقوب هویدا شد، به طوري که صداي سم
اسبان آنها به زمین بلند میشد.
بنی اسرائیل وارد شدند. فرعون به کنار دریا رسید، آن را شکافته دید، گفت دریا از هیبت من شکافته! گفتند تا تو داخل نشوي ما
قدم برنداریم. فرعون تعلّل نمود، جبرئیل سوار مادیان، پیش اسب فرعون به دریا راند. اسب مادیان را دید، عنان از دست فرعون
ربوده او را داخل دریا نمود. لشگر همه وارد شدند. آخر لشگر حضرت موسی علیه السّلام که از دریا گذشت و آخر لشگر فرعون
داخل شد، دریا بهم آمده تماما هلاك شدند. جثه فرعون که چهار صد من آهن بر او بود، به کنار دریا افتاد و بقیه فرو رفتند و بنی
اسرائیل با حضرت موسی علیه السّلام نجات یافتند.
ص: 146
تنبیه: نجات حضرت موسی علیه السّلام و بنی اسرائیل از دریا و هلاك فرعون و فرعونیان به کیفیت خاصه مشاهده، هر آینه آیات
بیناتی است که اثبات نماید قدرت خداي تعالی و نبوت حضرت موسی علیه السّلام را.
[سوره البقرة ( 2): آیه 51 ]... ص : 146
( وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَۀً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ ( 51
بعد از آن در بیان کفران بنی اسرائیل و ناسپاسی آنها فرماید:
وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی و یاد بیاورید اي بنی اسرائیل! زمانی را که وعده فرمودیم موسی علیه السّلام را براي اعطاي کتاب تورات، أَرْبَعِینَ
لَیْلَۀً:
چهار شبانه روز. چهل شبانه روز به اعتبار مجموع دو وعده است. وعده اول سی شب و دومی اتمام آنست به ده شب دیگر، که
تمامی ذي القعده و ده شب از ذي الحجه میباشد، که خداي تعالی وعده نزول تورات را فرمود و در این مدت استقامت و ثبات در
دین نداشته، ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ:
صفحه 97 از 303
پس فراگرفتید و اختیار نمودید گوساله را به پرستش بعد از رفتن موسی، وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ: و شما ستمکار بودید، به جهت شرك در
عبادت حق، و مستحق عذاب شدید به سبب این عمل شنیع که بعد از خداپرستی گوساله پرست شدید.
بیان واقعه: علی بن ابراهیم قمی فرماید: چون حضرت موسی علیه السّلام به میقات رفت براي آوردن تورات، و وعده سی روز تمام
شد، حضرت برنگشت، شیطان به صورت پیرمردي آمد. گفت: موسی فرار کرده و نخواهد آمد، جمع کنید زیورهاي خود را تا
خدائی بر شما مهیا کنم، که عبادت کنید او را. چون سامري روز غرق فرعون مقدّم اصحاب موسی علیه السّلام بود، نگاه کرد به
مرکب جبرئیل که به صورت قاطر بود، هر جا سمّ میگذاشت متحرك میشد. سامري خاك زیر سم او را گرفته در
ص: 147
کیسه گذارده به آن افتخار مینمود بر بنی اسرائیل. ابلیس گوسالهاي ترتیب داد. به سامري گفت: بیاور خاکی را که نزد تو باشد.
آن خاك را در میان گوساله ریخت، پس متحرك شد و صدا نمود. هفتاد هزار نفر بنی اسرائیل سجده کردند گوساله را و هارون
علیه السّلام هر چه نصیحت نمود برنگشتند.
تنبیه: خداي تعالی در مقام مذّمت بنی اسرائیل فرماید: در مدت چهل روز که حضرت موسی علیه السّلام از میان قوم غایب شد به
کوه طور براي آوردن تورات، ثبات قدم نورزیده به سبب فریب دادن سامري گوساله پرست و گمراه شدند. این اشارهاي باشد به
امّت مرحومه که در زمان غیبت کبراي امام زمان- عجل اللّه تعالی فرجه- پسر امام حسن عسکري علیه السّلام، استقامت داشته مبادا
در طول غیبت آن سرور متزلزل شده به ادعاي نیابت و مهدویت سامري از طریقه حقه الهیه منحرف و گمراه شوند.
در غایۀ المرام ابن عباس روایت نموده: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله انّ علیّا امام أمّتی بعدي و من ولده القائم المنتظر الّذي
یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و الّذي بعثنی بالحقّ بشیرا و نذیرا انّ الثّابتین علی القول بامامته فی زمان غیبته لا عزّ
.«1» من الکبریت الاحمر
فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: به درستی که علی علیه السّلام امام امت من است، و از اولاد او قائم منتظري است که
پر کند زمین را قسط و عدل، چنانچه پر شده باشد جور و ظلم. قسم به خدائی که مرا به حقّ بشیر و نذیر فرستاده، به درستی که
ثابتین به امامت آن حضرت در زمان غیبت او هر آینه کمیابترند از کیمیا.
__________________________________________________
.( 1) غایۀ المرام، باب 141 حدیث 33 (صفحه 696 )
[سوره البقرة ( 2): آیه 52 ]... ص : 147
( ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 52
ص: 148
بعد از آن در بیان گذشت نسبت به آنان فرماید:
ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ: پس عفو فرمودیم از شما بعد از آن عمل شنیع گوساله پرستی به توبه، لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ: براي اینکه
شکر کنید خدا را، که با وجود تجرّي عظیم و صدور چنین گناه بزرگی، باز عفو سبحانی شامل حال شما گردید.
تبصره: علماء اخلاق فرمودهاند بناي شکر بر پنج چیز است: 1- پرهیز کردن از گناهان. 2- محافظت بر خیرات. 3- مخالفت شهوات.
-4
مراقبت طاعات. 5- استحکام به دوام و ثبات. به استجماع این پنج امر، کمال و سعادت را شخص دریابد.
تنبیه: آیه شریفه را اشارتی است: 1- دالّ است بر آنکه شکر منعم واجب است. 2- عفو گناه بعد از توبه، نعمتی باشد از جانب حق
صفحه 98 از 303
تعالی بر بندگان. و چون شکر، متضمن تعظیم و اجلال منعم است، پس از کافر صحیح نباشد به جهت فاقد بودن آن از اجلال و
تعظیم زیرا اشراك در توحید منافی آن است. 3- آیه شریفه عام است نسبت به تمام مکلّفین، از وجوب شکر منعم و نعمت عفو گناه
به توبه نسبت به عاصین.
[سوره البقرة ( 2): آیه 53 ]... ص : 148
( وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 53
بعد از آن بیان نعمت عظماي کتاب آسمانی را فرماید:
وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ: و یاد بیاورید اي بنی اسرائیل زمانی را که عطا فرمودیم موسی علیه السّلام را کتاب تورات، وَ الْفُرْقانَ: و
حجتی جدا کننده میان حق و باطل، و محقّ از مبطل، که سایر معجزات باشد، از عصا و ید بیضاء و شکافتن دریا و غیر آن. لَعَلَّکُمْ
تَهْتَدُونَ: براي اینکه شما هدایت شوید و راه راست یابید، به تدبّر و تفکر و عمل به کتاب که مبشّر
ص: 149
است به وجود حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و مبیّن است اوصاف او را. یا مراد به فرقان شریعت حضرت موسی علیه
السّلام است که فارق میان حلال و حرام میباشد.
تتمه: آیه شریف آگاهی است به آنکه عطاي کتاب آسمانی از جانب خداوند براي هدایت و راهنمائی بندگان و اتمام حجت آنان،
هر آینه اعظم نعمتهاي الهی است زیرا ایمان به آن و عمل به احکام آن موجب سعادت و رستگاري دنیا و آخرت خواهد بود و تمام
نعمتهاي دنیا در مقابل آن ارزشی نخواهد داشت.
[سوره البقرة ( 2): آیه 54 ]... ص : 149
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَ کُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَ کُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ
( فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ( 54
بعد از آن در بیان توبه بنی اسرائیل فرماید:
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ: و یاد بیاورید اي بنی اسرائیل زمانی را که فرمود موسی علیه السّلام مرقوم خود را، یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ
أَنْفُسَکُمْ:
اي قوم من به درستی که شما ستم نمودید نفسهاي خود را، بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ: به سبب فرا گرفتن گوساله را به پرستش و ستایش.
فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ: پس توبه کنید و برگردید به تضرع و زاري به درگاه پروردگار خود، که منزه باشد از صفات امکانیّه یا ممّیز
مخلوقات است از یکدیگر به صورت و هیئت مختلفه متفاوته یا ذاتی که آفرید مخلوقات را از غیر مثال.
فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ: پس بکشید نفسهاي یکدیگر را، یعنی توبه شما محقّق
ص: 150
یابد که اقدام کنند بعضی به کشتن بعضی دیگر که خویشان باشند، از پسران و پدران و برادران و عموها و پسر عموها و غیر ایشان.
ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ: این کشته شدن بهتر است براي شما از زنده بودن شما، نزد آفریدگار شما زیرا موجب پاك شدن شما
است از شرك و کفر و سبب رسیدن به سعادت و رستگاري است.
پس از این حکم الهی، گوساله پرستان غسل میّت نموده کفن پوشیده به زانو درآمده، سرها در پیش افکندند. حضرت هارون علیه
السّلام با دوازده هزار نفر که در دین حضرت موسی علیه السّلام ثابت بودند، شمشیرها کشیده به کشتن آنان مشغول شدند. خداوند
صفحه 99 از 303
ابري تاریک بر سر ایشان بداشت تا ظلماتی شده محبت و رأفت قرابت و مصاحبت، آنها را از کشتن خویشان بازندارد. خلاصه
یکدیگر را کشتند، به حدّي که از اول روز تا ظهر یا از صبح تا مغرب هفتاد هزار نفر کشتند. بعد حضرت موسی علیه السّلام و
هارون علیه السّلام را ترحّم و رقّت آمده، به درگاه حضرت باري تعالی نالیدند که: خدایا بنی اسرائیل تمام شدند، بقیه را به ما
ببخش. حق تعالی اجابت فرمود. تاریکی بر طرف شد، شمردند، هفتاد هزار بودند. حضرت غمگین شد. خطاب رسید: اي موسی
کشنده آنها مجاهد، و کشته شده آنان شهید و همه را به بهشت داخل سازم. حضرت خوشحال شده فرمود:
اي بنی اسرائیل چون فرمان الهی بجا آوردید، فَتابَ عَلَیْکُمْ: پس بازگشت فرمود خدا بر شما، به آمرزش، و توبه شما را قبول فرمود.
إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ: به درستی که ذات الهی بسیار بسیار رجوع نماینده است به آمرزش، و مهربان است بر توبه کنندگان.
تبصره: این کشتن، امتحان و لطفی بود از جانب حق تعالی بر آنان و بر غیر ایشان. اما نسبت به آنها لطف بود، زیرا چون مکلف
شدند که یکدیگر را بکشند، هر یک قصد کشتن غیر خود از خویشان و دوستان نمودند، و بر این مشقت عظیمه صبر کردند،
مستوجب ثواب عظیم گردیدند. و اما نسبت به غیر آنها موجب انزجار او شود از شرك، و این هر دو، عین لطف
ص: 151
است.
[سوره البقرة ( 2): آیه 55 ]... ص : 151
( وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَۀُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ( 55
چون بنی اسرائیل بعد از قتل به توحید ثابت شدند، حق تعالی به موسی علیه السّلام خطاب فرمود: بار دیگر به مناجات بیائی،
جماعتی از بنی اسرائیل را با خود بیاور تا عذر گناه خود را بخواهند، و به شرف کلام من مشرف شوند. حضرت از میان هفتصد
هزار نفر هفتاد هزار نفر، و از میان آنها هفتصد نفر، و از میان آنها هفتاد نفر انتخاب نمود. به میقات رفتند.
ایشان را در دامنه کوه طور بداشت و خود بالا رفت و سؤال نمود که تکلّم فرماید و بشنواند ایشان را. پس خداي تعالی ایجاد کلام
فرمود در درخت، و شنیدند کلام حق را از تمام اطراف، پس باور نداشتند و درخواست دیدن نمودند. چنانچه اخبار میفرماید:
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی و یاد بیاورید زمانی را که گفتید: اي موسی، لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ: هرگز ایمان نیاوریم و اقرار نکنیم مر تو را که خداوند
با تو تکلم فرمود: حَتَّی نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً: تا آنکه به دیده چشم ببینیم خداي را، دیدنی آشکارا. خطاب به آن هفتاد نفر است که این
درخواست نمودند.
فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَۀُ پس فرا گرفت اخیار شما را صاعقه از آسمان به جهت تجاسر و فرط انکار شما، وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ: و حال آنکه شما
میدیدید آن صاعقه را. نزد بعضی، صاعقه صداي مهیبی بود که از آسمان فرود آمد. چون شنیدند فورا مردند و یک شبانه روز
افتاده بودند بیهوش، و حضرت موسی علیه السّلام نیز بیهوش شد. چون به هوش آمد، متحیر در آنها نظاره مینمود و میگفت:
خداوندا با بنی اسرائیل چه گویم؟
تبصره: آیه شریفه اشاره است به آنکه وقتی حضرت موسی علیه السّلام
ص: 152
نتواند از میان قوم انتخاب نماید اشخاص پسندیده نزد خدا را، پس چگونه امّت توانند امام و جانشین براي پیغمبر تعیین کنند. و البته
عقل سلیم آن را جایز نخواهد داشت.